- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شام غریبان
خـیمهها میسوزد و شمع شب تارم شده در شب بـیـمـاریام آتـش پـرسـتارم شده ما که خود از سوز دل آتش به جان افتادهایم از چه دیگـر شعـلهها یـار دل زارم شده پیش از این سقّای ما بودی علمدار حسین امشب اما جـای او آتـش عـلـمـدارم شده ای فلک جان مرا هر چند میخواهی بسوز مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند در شب تـنهـاییام تـنها هـمین یـارم شده من که شب را تا سحر بیخواب و سوزانم چو شمع از چه دیگر شعلهها شمع شب تارم شده بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟ جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت مـردم چـشمـان مـن تـنهـا وفـا دارم شـده گر گـلستان شد به ابراهـیم آتـش ها ولی سـوخت گـلزار من و آتـش پدیـدارم شده شعلههای کـربلا آتش به جانم زد حسان آتـشـین از این جهـت ابیات اشعـارم شده
: امتیاز
|
ترسیم وقایع و مصائب عصر عاشورا ( زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها)
وقت اداء حـلـقی بعـضی حروفها تصویـر میشـونـد برایـم لـهـوفها مقتل نوشت جای «اذا الشّمس کوّرت» با چکـمه آمدنـد به گودی کسوفها بایـد مـرتبت کـنـم ای شاه بیسـپـاه انگشترت کجاست غریب رئوفها؟! پیـراهنت؛ تنت؛ دهنت؛ ریخـته بهم والشّمر جالِس…و بعدش سیوفها نیزه مجال حرف زدن را به تو نداد واویـلـتـا لِـشـدَّت قـتـل الـطـفـوفها گودال را به ولوله انداخت خواهرت وقت اداء حـلـقی بعـضی حروفها
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با امام سجاد علیه السلام در عصر عاشورا
زمین کربلا تب دارد آیا، یا تو تب داری؟ دل زینب فدایت پا برون از خیمه نگذاری بخوان در نیمه شبهایم « الهی لا تؤدّبنی« بگو صد بار دیگر«ربِّ خلِّصنا من النّاری« غل و زنجیر بر گردن چهل منزل بیا با من که فـردا باز فـردا یـوسف تـنهای بازاری تو تب دار اباالفضلی که سقا بود و عطشان بود تو بیمار حسینی، راست میگویند بیماری تو را هر روز عاشوراست، یا سبوحُ یا قدّوس ملائک بر سر سجادهات جمع اند بسیاری الـهـی یـا الـهـی سـیـدی ربّـی و مــولایـی و یا سبحـانک الـلّهـمّ خـلّـصنا من الـنّـاری
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در خروج از کربلا با برادر
ای مصحف ورق ورق! ای روح پیکرم! آیـا تـویـی بـرادر مـن؟ نـیـست بـاورم با آنکه در جـوار تو یک عـمر بوده ام نشـناسـمت کنون که تو هـستی برابرم پامال جور و دست خوش کینه ام ببـین ای کـشتی نـجـات، گذشت آب از سرم عمرمنی که از کف من رفته ای و من بی تو، گـمـان بـودن خـود را نـمی بـرم ای خشک لب! کنار فرات از غمت ببین دریـاسـت در کـنـار مـن از دیـدۀ تـرم با کعـب نی کـنـند جـدا از توأم و لیک از جان خویش بگـذرم و از تو نگذرم دیشب کـنار پیکـر پاکـت چها گذشت؟ کاین خـاک ها هـنوز دهـد بوی مـادرم دیدم که دست ظلم، تو را سنگ می زند بگـذاشتم، دو دست خود آنگاه بر سرم
: امتیاز
|
سرود ولادت امام جعفر صادق علیهالسلام
پخش سبک (به سبك السلام ای خاتم) صادق آل پیـمبر، نـور چشم مصطفایی سرور و مولای عالم، تو عزیز مرتضایی امـام صـادقـی، ز گـلها برتـری برای مـسلـمین، بحق تو رهـبری گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲ ) ********************* آمده امام صادق، چون نبی قـرآن ناطق روز میلاد مه و مهر، هر دو با هم شد مطابق شکوفا شد دو گل، گلستان شد جهان شده غرق سرور، زمین و آسـمان گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲ ) ********************* قلب عاشقان مصفا، زین رسالت با ولایت که نموده حق عنایت، یک گل دیگر به عترت ز یمن مصطفی، هـمه جا باصـفا امـام صـادق است، گـل بــاغ ولا گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲ ) ********************* تهنیت بر مصطفی باد، تهنیت بر مرتضی باد فاطمه چشم تو روشن، گشته بر پا جشن میلاد شده شوری به پا، ز الـطـاف خدا که آمد در جهان، امـام و رهـنـما گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲ ) ********************* مظهر لطف خدایی، تو رحیم و مهربانی مصلح عـالـم وصی، خـاتم پیـغـمـبرانی تو یابن العسکری، امام و سروری بـیا یابن الحسن، به عـالم دلـبری اباصالح مـدد، اباصالح مـدد ( ۲ )
: امتیاز
|
سرود ولادت امام جعفر صادق علیهالسلام
هـفده مـاه ربـیع الاوّل آمد عـاشـقـان شد تـولّد صـادق آل محـمّـد عاشـقان مـادرش خـندان شده بـاب او شـادان شـده گــل بــاغ احــمــدی آمـدی خـوش آمــدی ******************************** نوری از سوی خـدا اندر مدینه آمده آنکه باشد بین عـالـم، بیقـریـنه آمده نـخـل دین داده ثـمـر غنچهای شد جلوهگر گــل بــاغ احــمــدی آمـدی خـوش آمــدی ******************************** امشب از لطف خدای سرمدی گل وا شده باقـر عـلم نبی از لطف حق بابا شده ماه دین جلوهگر است ششمین روشنگر است گــل بــاغ احــمــدی آمـدی خـوش آمــدی ******************************** امّ فروه بوسه زد بر چهرۀ زیبای او دل برد از باب مظلومش قد و بالای او یثرب از او گلشن است چشم باقر روشن است گــل بــاغ احــمــدی آمـدی خـوش آمــدی ******************************** نور بخش عالم هستی شده امشب عیان جشن شور و شادمانی گشته برپا در جهان سـر زده نـور جـلـی صادق از نسل عـلی گــل بــاغ احــمــدی آمـدی خـوش آمــدی ******************************** از قدوم این پسر یثرب تماشایی شده خانۀ بـاقـر نگـر طـور تجـلّایی شـده در جهان غـوغا شده غــنـچـۀ گـل وا شده گــل بــاغ احــمــدی آمـدی خـوش آمــدی ******************************** ما همه ریزهخور خوان امام صادقیم با ولا و حبّ و مهر توست سرشار توأیم گـرچه مـا نـا قـابـلـیم بـر در تـو ســائـلـیـم گــل بــاغ احــمــدی آمـدی خـوش آمــدی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
شمـعـم که با نـگـاهِ تو آتـش گـرفـتهام امـشـب کــنـارِ آهِ تـو آتـش گـرفـتـهام پـیـرت شدم نگـاه به این پیر زن بکن امشب بیا و خواهرِ خود را کفن بکن امشب غنیمت است برایم چه میکُنی آقـا شکـسته است صدایـم چه میکُنی یک پِـلک هم به هم نَزَنم تا نرفـتهای گـیسویِ خـویش را نَکَـنم تا نرفـتهای از پـیـشِ پـاسـبان حـرم آمـدم حـسـین از سـمـتِ مهـربانِ حـرم آمـدم حسین امـشب دلـم بـرایِ حـرم شـور میزند اصلاً دلـم برای خـودم شـور میزنـد مادر که رفت بعدِ پدر هم حسن نماند از پنج تا کفـن بهخدا یک کـفن نـماند امشب نشستهام که خودم را کـفن کنم فکـری برایِ آن هـمه دسـتِ بـزن کنم امشب که فکر میکنم از حال میروم فـردا چـقـدر بـر سـرِ گـودال میروم امشب زِ درد بر جگرم دست میزنم فـردا چـقـدر بر کـمرم دسـت میزنـم امشب زِ خاک خار اگر جمع میکنیم فـردا میانِ تـیغ، پـسر جـمع میکـنـیم امشب غـبار از سرِ گـیسوت میکِشم فـردا غـروب نیزه زِ پهلـوت میکِشم امشب کنارِ مادر خود میخورم زمین فردا غروب با سرِ خود میخورم زمین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
یا سـیّـدُالشَـهـدا، عـزیـز خـدا، حـسـین ای نور چشم حضرت خیرُالنِّسا، حسین با هر کسی به غیر تو بیگـانه میشود آنکس که با غـم تو شود آشـنا، حـسین اعجـاز چـشم توست، به ما داده آبـرو آقـا شود، به اذن تو ایـنجا گـدا، حسین محکم گره بزن دل ما را به زلف خویش ای دستگـیـرِ در گُـنه افـتادهها، حسین آتـش برای اهـل جـهـنّـم شـود بـهـشت فریاد اگر زنند همه یکصدا؛ «حسین» آقا، قـسم به روز جـدایی زِ خـواهرت ما را مکن دمی زِ غم خود جدا، حسین گــودال قــتـلـگـاه تـو شـد بــارگـاه تـو ای کشتۀ فتاده به صحـرا رها، حسین تنها دعـای سیـنه زن تو شهادت است بیسر کـنار کـشتۀ من هـم بـیا، حسین
: امتیاز
|
ترسیم وقایع قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه السلام
جز خاک و خون برای تن خود کفن نداشت گـیرم کـفن برای تنـش بود، تن نداشت شرمنده شد که خواهر او بینصیب ماند جـایی برای بـوسۀ او بـر بـدن نـداشت »ما را ببر به سوی وطن» را سکینه گفت اما به غـیر خـانۀ قـبـرش وطن نداشت ای کاش تیر و نیزه و شمشیر بود و بس ای کاش جمع لشکرشان، بد دهن نداشت دشمن برای منطق فرزند و خواهرش جز چوب خشک، پاسخ دندان شکن نداشت یعقوب شهر، چشم خودش را سپید کرد یـوسف ولی برای شـفا پیـرهن نداشت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
در قـتـلگاه چـشـم تو سمت خـیام بود دعـوا بـرای غـارت رأس امـام بـود ای کاش مانـده بود لـباسی که داشتی شـایـد بـرای مــادر تـو الـتــیـام بـود میگفت شمر بعد علی اصغرش حسین دیگر توان نداشت و کارش تمام بود آقـا بـبـخـش، زیـنـب اگـر دیـر آمـده در قـتـلگاه دور و برت ازدحـام بود فـرمـود تـا امــام عـلـیـکـن بـالـفـرار بـهـر مـخـدرات فــرار الـتــزام بـود عدل علی به کینۀ این قـوم علتیست این قـوم پست در صـدد انـتـقـام بود رأسی که چوب خورد به دندان وبرلبش آیـه به آیـه صوت رسـایـش پیام بود گیسوی او به قامت نی ناله میسرود بر اهـل بـیت سایـۀ او مـسـتـدام بـود
: امتیاز
|
ترسیم وقایع قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه السلام
زخم بر زخم نشست و بدنت را پُر کرد فرش خون پهن شد و حجم تنت را پُر کرد نـیـزه پـیـچـیـد به اعـماق تنت از پهـلو یـاد مـادر هـمـۀ پـیـرهـنت را پُـر کـرد روضه مکشوف شد آن وقت که از دست کمان ناگهـان تیـر پـرید و دهـنت را پُر کرد غـیرت بادیه جـوشـید از این عـریـانی خاک برخواست و جای کفنت را پُر کرد نعل ها محض تن و پیرهنت تازه شدند سـمِّ مـرکب همۀ دشت تنت را پُر کرد غارت از خیمه زمانی که به گودال رسید دشـمنت چـشم عـقـیق یمنت را پُر کرد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
زلف تو روی نیـزه به دستان باد بود دور و بر عـقـیـله حـرامـی زیـاد بود آتـش گـرفت پیـش نـگـاه تو خیـمـهها شعله به شعله چشم تو شرح معاد بود میخواستی که دین حـقـیقی بیان کنی بر لـشکـری که در صدد ارتـداد بود هر کس رسید ضربه به قصد ثواب زد قـرآن بیعـلی ثـمرش، این فـساد بود بعد از مصاف، سعد لعین در خیال ری میزد شراب و در دل خود شاد شاد بود گهواره را به قـیمت ارزان فروخـتـند بازار چوب کوفه از این رو کساد بود بغـض علیست علت این ظلم آشکار در قـتـلـگـاه جـنـگ سرِ اعـتـقـاد بـود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در وداع و شهادت سیدالشهدا
این بار آخر است منم روبه روی تو تو سوی من نشستی من هم به سوی تو کفراست کفر اگر که بهشت آرزو کند وقتی نشسته زینب تو پیـش روی تو گریه امـان نداد که ما درد دل کـنـیم جان میرود زچشم من از گفتگوی تو ای جان من مفارقت از جسم من مکن من رو به قبله ام به خدا روبه روی تو ************* بر روی تل نشستم و دیدم که ریختند با تیغ و سنگ و دشنه و نیزه به روی تو یک نیزه آه آمد و نگذاشت ضربه اش تا جوشد از گلوی تو راز مگـوی تو در زیر دست و پایی و گم کرده ام تو را در زیر دست پایم و در جستجوی تو سی پارۀ تن تو زهم مو به مو گسست آشـفـتـه گشته پـیکـر تو مثل موی تو چـیزی نـمانده از تن تو تا بـغـل کـنم در بین سیـنـه مانـد فـقـط آرزوی تو آخر بگو که شیشه عطرم سرت کجاست؟ پیچـیده در تـمامی این دشت بوی تو
: امتیاز
|
ترسیم وقایع قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه السلام
در قتلگاه بود و به دستش سپر نداشت یعـنی برای جـنگ تـوانی دگر نداشت زینب برای یـاری اش آمد به روی تل هرقـدر گریه کرد در آنان اثر نداشت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
این چه ماهی ست زِ خون صورت او پوشیدَه ست؟ این چه نخلی ست به صحرای عطش خشکیدَه ست؟ این چه سروی ست تبر خورده، شکسته ساقه ش؟ این چه یاسی ست که عطرش همه جا پیچیدَه ست؟ به مقامش شهدا روز جزا غـبطه خورند این علمدار که بازویش علی بوسیدَه ست درد این است که سردار به خـاک افتاده هر که از راه رسیده زده، تن پاشیدَه ست بیـشـتـر تـیـر فـرو رفـتـه مـیـان بـدنـش هرچه از درد به خون روی زمین غلطیدَه ست
: امتیاز
|
مدح و مبارزۀ سیدالشهدا و حضرت عباس علیهم السلام
وقت میدان شده عباس و حسین در صف جنگ عرصه بر لشکر دشمن شده زین حمله به تنگ رجز هـاشـمیان روی لب و حـمـله ورند حمله از هر دو طرف بر سپه کوفه برند مـرد مـیـدان نبـردنـد و غـیـور عـربـنـد هاشمی زادۀ با غـیرت و اصل و نسبـند تیغ حیدر به کف و سوی عـدو میتازند حین یک ضربه خود، کار دو صد میسازند شاه عطشان جهان حضرت سلطان عرب وسط مـعـرکه گـردیـده مـبـارز بـطـلـب عَـبـدُودها همه از یـورش او پا به فرار یک تنه تشنه درآورده از این کوفه دمار فکند روی زمین دست و سر و پای عدو جوی خونی به زمین گشته روان از پی او اسب او شـاهـد رزم پـسر فـاطـمه است این زبان بسته نگاهش به نگاه همه است یک برادر به صف میـمنه یـورش ببرد دیگری میـسره بر تـیغ دو پـیکـر سپـرد پشت هر صف شکن از ضربت او میشکند لرزه بر حـرمـلهها با نگـهـش میفـکـند رجـز ســاقـی لـب تـشـنـه شـنـیـدن دارد رزم سـردار حـسیـن ارزش دیـدن دارد مثل حـیـدر به سـر زین فـرس جا کرده در بـیـابـان بـلا یک تـنـه غــوغـا کـرده هـم عـلـمـدار حـسیـن باشد و آب آور او طول عمرش به وفا در همه جا یـاور او بیبـرادر نخـورَد آب و نگـویـد سـخـنی مثل یک روح که نشسته به دو قاب بدنی کـس جـلـودار ابـالـفــضـل دلاور نَــبُـوَد مثل عـباس و حـسین یار و بـرادر نـبُوَد یک سپاهـی نـتـواند که حـریـفـش بشود پـنجـه در پنـجـۀ دسـتان شریـفـش بـشود هر که آیـد به مقـابل، به نگـاه پس برود ضربه ناخورده هراسان شده واپس برود مگر از سمت کمـینگاه به قـفـایش بزنند یا که از زیر فرس ضربه به پایش بزنند لشکـری غـرق تحـیّـر شده رزم آوریش الامـان از غــم بـیآبـی و بییـاوریاش شرح جنگ آوری و یورش عباس و حسین سروری گو به کنار الم و شیون و شین
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
پـسر اُمِّ البـنـین یکتـنه غـوغـا کردی قـتلگـاهی به لب عـلـقـمه بر پا کردی مثل سلطان عرب حمله به اعدا کردی لب خـشکـیـدۀ خود فـاتح دریـا کردی ************ ای که اسطورۀ فضل و ادبی یا عباس چه رجزخوان و مبارز طلبی یا عباس مرد جـنگی و نشانی ز بزرگان داری برتـر از کـل سـپـاه عـربی یا عـبـاس ************ بر سر زین فـرس جلـوۀ شاهان داری چه درخشان قمری در صف ماهان داری یار رعـنای حسین ماه بنی هـاشـمیان در دل خـیمهسرا دیده به راهان داری ************ دشمن از حملۀ تو رو به فـرار آورده ضربههـایت ز تن کـوفه دمـار آورده کِی حـریـف تو بـگـردد سپه ابن زیاد عمر سـعـد چـقـدر نـیـزه سوار آورده ************ پـنجه در پنـجـۀ تو کس نـتـواند هرگز یا تو را یک قدم از صحنه براند هرگز هر نبردی که در آن یک به دهی، پیروزی یک نفر روبه رویت زنده نماند هرگز ************ از سرانگشت تو هر معجزه بر میخیزد دشمن از تیغۀ شمـشیر دو دم بگریزد حیدر آسا به صف کوفه چنان حمله کنی دست و پا و سر آنان به زمین میریزد ************ وصف غوغای تو در معرکۀ خون و قیام رجز هاشمیات در صف مردان به نام کربلا عرصۀ جولان وفاداری توست مانده در خاطرۀ شیعه به هر دوره مدام ************ لب فـرمانـدۀ دشمن زده با نعـره صدا چارۀ کار چنین است که کنید دست جدا زور بازوی تو را شیر خدا داده به ارث دست تو دست پدر، دست پدر دست خدا ************ صحبت جنگ علمدار حسین زیبا است شعر کوبندۀ رزمش همه دم گیرا است سروری وصف ابوفاضل و سقای حرم در تـمـام گـذر کـربوبـلا پـیـدا اسـت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
نـوبـت جـنـگ عـلـمــدار آمـد در صف مـعـرکه سـردار آمد پــســر حـــیـــدر کــرّار آمــد شیـر لب تـشنه به پـیـکـار آمـد ************ پرچـم لـشکـر دین بر دوشـش صحبت شاه مبـین در گـوشش بر سـر زیـن فـرس با هـیـبـت عالمی گشته فـقـط مـدهـوشش ************ وادی کـرب و بلا خـیـبـر شـد ساقی تـشـنـه لبان، حـیـدر شد پـسـر شـاه عــرب مـثـل پــدر یکتنه در صف یک لشکر شد ************ حمله ور جانب اعـدا میرفت دیـدهاش تا لـب دریـا میرفت یک تن و یک هدف و یک حمله لشکر از هیبت او وا میرفت ************ ذوالـفـقـارش به عـلی میمـانَد رجـز هــاشمـیـان مـیخـوانَــد ضربه در ضربه چه عاشورایی لشکـری را به عـقـب میرانَد ************ بر لـبـش ذکر خـداونـد جـاری افـتـخـارش بـه عـلـم بـرداری بر زمین دجلۀ خـون راه افتاد ضربههایش شده الحـق کاری ************ یک ابالفضل و جهانی غیرت یک عـلـمدار و جهـادی هیبت با وفـایـش شـده بر تـارک دل این جهان گشـته برایش هیئت ************ سـاقی و افـسـر اردوی حسین دیدهاش بوده فقط سوی حسین آن چنان ذوبِ گُـل فـاطمه بود دیده در آب روان روی حسین ************ تـشـنگـان دیـده به راه قـدمـش ذاکران مانـده به زیر عـلـمش سروری از ته دل میخـواهـد آسـتـان بـوسیِ خـاک حـرمش
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
انـا فـتـحـنـای خـدا یعـنی ابالـفـضل بی دست و فوق دستها یعنی ابالفضل هرکـس گـرفـتـار آمده آسـوده باشد دارالادای قـرض ما یعنی ابالفضل یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است رمـز قـبـولی دعـا یـعـنی ابالفـضل نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است جمع شجاعت با سخا یعنی ابالفضل دست ردش را ارمنی ها هم ندیـدند با هر غریـبه آشـنا یـعـنی ابالفـضل هرجا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان هرجا که شد حرف از وفا یعنی ابالفضل بر شأن او کل شهیدان غبطه دارند بـالا نـشـیـن اولـیـا یـعـنی ابالفـضل اصلا علی را در وجودش جمع کردند آئـیـنـۀ حـیـدر نـمـا یـعـنی ابالفضل یـاد قـدیـمـی ها دوبـاره دم گـرفـتـیم سقای دشت کـربـلا یعنی ابالـفـضل دستش جدا شد تا که بال و پر بگیرد یعنی مـقـام شـافـع مـحـشر بگـیـرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
تا روز محشر پرچمت بالاست عباس مدیون کام خشک تو دریاست عباس گرچه به ظاهر مادرت اُمّ البنین است اما به باطن مادرت زهراست عباس پـشت و پـنـاه اهل بـیـتی یا اباالفضل دلـگـرم نامت زینب کـبراست عباس یک رکن عاشورا اگر نام حسین است نام تو هم یک رکن عاشوراست عباس بـر ارمـنـی ها هـم کـرامـاتت رسیـده لطف و کریمی تو یک دنیاست عباس بابُ الحوائج منـسبی شایـستۀ توست محشر دخـیلت دستهای ماست عباس شـرمـنـدۀ لبـهـای تو آب فـرات است کی مثل تو هم تشنه! هم سقّاست؟ عباس اهـل حـرم در انـتـظار تو نـشـسـتـند دیدند که در علقـمه غوغاست عباس دیـدنـد که با قـدِّ خـم بـرگـشـته مـولا داغ غم تو از رخش گویاست عباس آمد حسین و خیمه ات را واژگون کرد یعنی که افـتاده دگر از پـاست عباس گفتا؛ از این پس من علمداری ندارم بی تو حسین فـاطمه تـنهاست، عباس گفتا به زینب؛ زیور از دستت دَرآور شام غریبان بی تو واویلاست عباس شیر خواره لب تشنه، به آغوش رباب و لبهاش مثل خشکی صحراست عباس من با سکینه از تو و قولت چه گویم حال تو را از من اگر که خواست؟ عباس
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس علیه السلام
حرم از داغ تو دیکر دل مضطر دارد هیچکس نیست که بعد از تو علم بردارد جبراییل است که افتاده زمین یا که تویی چـقـدر پـیـکـر صـد پـاره تو پَـر دارد؟ گر سـرت را سر زانـو بکشم میریزد سـر تو بس که جـراحـات مکـرر دارد به که گـویم؟ که عـلـمدار رشیـدم حـالا قـامـتـی بـا قـد یک طـفـل بـرابـر دارد یک نفر گفت چرا دست گرفته به کمر یک نفر گـفت حـسین داغ بـرادر دارد تو اگر پا نشوی نوبت گودال من است شمر پیش نظـرم دست به خـنجـر دارد ولـدی گـفـت بـه تـو مـادر من ای والله هـمه دیـدنـد کـه عـبـاس دو مـادر دارد
: امتیاز
|